یازده سال پیش، در شانزدهم دسامبر سال ۲۰۱۴، تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) یکی از مرگبارترین حملات تروریستی خود را بر یک مکتب نظامی حکومت پاکستان در پیشاور انجام داد و بیش از ۱۴۰ نفر را به قتل رساند. این حمله حاکمان پاکستان را به شدت تکان داد و آنان را به تامل دوباره در رابطهی حکومت آن کشور با گروههای افراطی مسلمان در پاکستان واداشت. ادارهی ملی ضدتروریسم پاکستان فورا یک برنامهی اقدام ضد تروریسم تهیه کرد و آن را به پارلمان فرستاد. در برنامهی اقدام ملی پاکستان که حاوی بیست بند مهم بود و در بیستوچهارم دسامبر ۲۰۱۴ توسط پارلمان پاکستان تصویب شد، یک نکتهی بسیار مهم غایب بود: ارتباط تیتیپی با طالبان افغانستان. آن بیست بند اینها بودند:
۱. اجرای حکم اعدام کسانی که در پروندههای تروریستی محکوم شدهاند؛
۲. ایجاد دادگاههای ویژه زیر نظر ارتش پاکستان، با مدت فعالیت دوساله؛
۳. فعالیت گروههای تندرو و باندهای مسلح در کشور ممنوع خواهد بود؛
۴. تقویت ادارهی ملی ضد تروریسم (NACTA) ؛
۵. اقدام قاطع علیه آثار مکتوب، روزنامهها و مجلاتی که نفرت، افراطگرایی، فرقهگرایی و عدم مدارا را ترویج میکنند؛
۶. مسدود کردن منابع مالی گروههای تروریستی و تروریستها؛
۷. جلوگیری از ظهور مجدد سازمانهای ممنوعه؛
۸. تأسیس و بهکارگیری نیروی اختصاصی متمرکز بر مبارزه با تروریسم؛
۹. اقدامات مؤثر علیه آزار و اذیت مذهبی؛
۱۰. ثبت و تنظیم فعالیت مدارس دینی؛
۱۱. ممنوعیت تجلیل از تروریستها و گروههای تروریستی از طریق رسانههای چاپی و الکترونیکی؛
۱۲. اصلاحات اداری و توسعهای در مناطق قبیلهای (FATA)، با تمرکز فوری بر بازگشت بیجاشدگان داخلی؛
۱۳. شبکه ارتباطی تروریستها به طور کامل منهدم خواهد شد؛
۱۴. اقدامات علیه سوءاستفاده از انترنت و رسانههای اجتماعی در راستای اهداف تروریستی؛
۱۵. سیاست «سرکوب بدون هیچ گونه اغماض» تحرکات خشونتطلبانه در ایالت پنجاب؛
۱۶. ادامه عملیات نظامی در کراچی تا دستیابی به نتایج نهایی؛
۱۷. اعطای کامل اختیارات به حکومت بلوچستان برای مصالحه سیاسی، با مشارکت و پذیرش همه طرفها؛
۱۸. برخورد قاطع با تروریستهای فرقهگرا؛
۱۹. تدوین سیاستی جامع برای رسیدگی به مسئله پناهجویان افغان، با آغاز روند ثبت تمامی پناهجویان؛
۲۰. بازسازی و اصلاح نظام عدالت کیفری.
در این برنامه که قرار بود پاکستان را از شر سرطان بدخیم تروریسم برهاند، هیچ اشارهای به پیوند تحریک طالبان پاکستان با گروه طالبان افغانستان (که در مقابل حکومت افغانستان میجنگید)، نشده بود. دولت پاکستان در آن زمان شاید در این خیال خام بود که وقتی طالبان در افغانستان نظام جمهوری را سرنگون کنند، فقط کافی است به برادران خود در مناطق خیبرپختونخوا بگویند که دست از عملیات در برابر حکومت پاکستان بردارند. اما طالبان افغانستان اندیشهی دیگری در سر داشتند. امارت طالبان در افغانستان از یک سو امیدوار شده بود که پیروزی خود در افغانستان را در خاک پاکستان و بر ضد حکومت آن کشور نیز تمدید کند و امارت اسلامی پاکستان را در آن کشور برپا سازد. از سویی دیگر، هرچند این دولت پاکستان بود که با حمایت گستردهی نظامی، مالی و اطلاعاتی گروه طالبان را ایجاد کرده و به عنوان یک نیروی جنگی ویرانگر به میدان آورده بود، طالبان میدانستند که در درازمدت پایگاه اصلی قدرتشان همان مناطق پشتوننشین در داخل خاک پاکستان است که با حکومت آن کشور میانهی بدی دارد. به بیانی دیگر، این «اجنسی»ها/ ولسوالیهای هفتگانه در مناطق پشتوننشین بودند (خیبر، مهمند، باجور، اورکزی، کرم، وزیرستان شمالی و وزیرستان جنوبی) که هم برای طالبان افغانستان از لحاظ امنیتی عمق استراتژیک مهیا میکردند و هم کانال امنی برای قاچاق مواد مخدر و تحصیل صدها میلیون دالر. بخش کلانی از نیروهای سربهکف طالبان نیز از همین مناطق به طالبان پیوسته بود و به این گروه کمک کرده بود که حکومت ناب اسلامی را در افغانستان برپا سازند. برای طالبان به هیچ وجه آسان نبود که این پیوند عمیق قومی، اقتصادی و ایدئولوژیک را قطع کنند.
پس از آن که طالبان در سال ۲۰۲۱ به پایتخت افغانستان رسیدند و قدرت را در دست گرفتند، جنرال فیض حمید (رییس وقت آیاسآی) فورا با تبختر تمام به کابل آمد و به جهان نشان داد که پاکستان سرانجام همان حکومتی را در افغانستان روی کار آورد -به عنوان یک حکومت دستنشانده- که خود میپسندید. حالا وقت آن بود که ارباب از فرمانبران خود بخواهد که جلو تیتیپی را بگیرند و دیگر نگذارند که این گروه در پاکستان تیشه بر پای حکومت بزند. اما، چنان که گفته شد، گشودن این گره به این آسانی نبود.
حالا که روسیه حکومت طالبان را به رسمیت شناخته است، انتظار منطقی این است که پاکستان نیز که حامی اصلی طالبان بوده است، پیش از دیگران، به روسیه بپیوندد. اما شرط پاکستان، یا بخوانید شرط پنجابیهای قدرتمند در حکومت آن کشور، همچنان پابرجاست. حکومت طالبان باید رهبران تیتیپی را در افغانستان جا ندهد و جلو حملات این گروه علیه حکومت پاکستان را بگیرد. سفر ماه قبل محسن نقوی، وزیر داخلهی پاکستان، نیز برای حل این مساله بود. آیا تلاش حکومت پاکستان در این زمینه کامیاب بوده است؟ نشانههای ضعیفی از کامیابی اولیهی این تلاش را میتوان دید. یک نمونهاش همین دایر شدن جرگهی تیرا است که در آن بزرگان و نمایندگان قبایل از نیروهای مسلح ضد حکومت پاکستان خواستند که از میان مردم بیرون بروند و اگر میخواهند در برابر حکومت بجنگند، به کوهها بروند و به جنگ خود ادامه دهند. قرار است چهار جرگهی دیگر نیز در مناطق بحرانزدهی معروف به پختونخوا دایر شود و راه حلی برای مشکل تیتیپی (و شاخههای تابع آن) پیدا شود. احتمالا، تعریف کامیابی برای حکومت پاکستان در این زمینه یک تعریف متواضعانه و عاری از توقعات بلند خواهد بود. همین که تعداد حملات تیتیپی کم شود و کاهش قابل اعتنایی در ورود تروریستها از افغانستان به پاکستان دیده شود، حکومت پاکستان عجالتا با امارت طالبان راه خواهد رفت. حکومت طالبان نیز بعید است که یکسره با حکومت پاکستان در برابر تیتیپی همسو شود. طالبان برای آن که پاکستان را متقاعد کنند که امارت را به رسمیت بشناسد، نیاز دارند که عجالتا حد قابل قبولی از همکاری را با پاکستان نشان دهند. اما روشن است که طالبان در درازمدت روابط خود با تیتیپی را قطع نخواهد کرد. نه فقط به دلیل ایدئولوژیک، بلکه همچنان به خاطر پیوندهای قومی و اقتصادی. البته این که طالبان خط دیورند را نمیپذیرند، قطعا به خاطر منافع ملی افغانستان، به عنوان یک کشور، نیست. این نپذیرفتن بیشتر به خاطر امکاناتی است که حذف خط دیورند در اختیار این گروه میگذارد (جریان آزاد و بیقاعدهی پول، قاچاق، رادیکالیسم قومی و مذهبی).
آنچه در برنامهی اقدام ملی پاکستان بر ضد تروریسم کاملا غایب بود، اکنون به بزرگترین چالش حکومت پاکستان در مواجهه با تروریسم تبدیل شده است. همان پدیدهای که افغانستان را به خاک سیاه نشاند و جنرال فیض حمید را چنان خوشحال کرد، اکنون به جان پاکستان افتاده است و ممکن است آن کشور را نیز برباد کند. تروریسم حالا حکومت دارد، وزارتخانه دارد، ارتش دارد و توسط دولتهای جهان به رسمیت شناخته میشود.