ظهور فناوریهای نوین تولید متن بهوسیلهی هوش مصنوعی (ایآی) در دهههای اخیر، مرزهای سنتی میان «نوشتن» و «تولید خودکار زبان» را دگرگون ساخته است. متونی که روزگاری نیازمند آگاهی انسانی، تخیل خلاق و نیروی تأویلگر نویسنده بودند، اکنون با الگوریتمها و مدلهای زبانی تولید میشوند. این وضعیت نهتنها پرسشهای حقوقی و اخلاقی را دربارهی مالکیت اثر و امکان سرقت ادبی پیش مینهد، بلکه میدان تازهای برای تأملات هرمنوتیکی میگشاید. پرسش اصلی چنین است: هرمنوتیک کلاسیک و مدرن چه حکمی صادر میکنند دربارهی نوشتارهای تولیدشده بهدست ایآی؟ آیا این متون را میتوان سرقت ادبی به شمار آورد یا باید آنها را در افق جدیدی از «متنیت» و «معنا» فهمید؟ برای پاسخ به این پرسش، ناگزیر باید به دو سنت متفاوت در هرمنوتیک توجه کنیم.
نخست، هرمنوتیک کلاسیک که از شلایرماخر و دیلتای تا اوایل قرن بیستم مسلط بود و معنا را در نیت مؤلف جستوجو میکرد. دوم، هرمنوتیک مدرن که با هایدگر و گادامر و سپس با پساساختارگرایانی چون ریکور و دریدا تحول یافت و معنا را مستقل از مؤلف دانست. این دو رویکرد نهتنها پاسخهای متفاوتی به مسألهی نوشتارهای ایآی میدهند، بلکه نشان میدهند خود مفهوم «سرقت ادبی» بسته به چارچوب نظری چه دگرگونیهایی مییابد. هرمنوتیک کلاسیک بر این اصل بنیادین استوار بود که برای فهم متن باید به قصد مؤلف و افق تاریخی او بازگشت. شلایرماخر بر آن بود که فهم حقیقی تنها زمانی رخ میدهد که مفسر بتواند ذهنیت مؤلف را بازسازی کند، گویی در درون او زندگی کند. دیلتای این رویکرد را گسترش داد و تأکید کرد که متن تجلی «زندگی» مؤلف است و وظیفهی هرمنوتیک بازسازی همان زندگی در شرایط تاریخی خاص او است.
در چنین افقی، نوشتار ایآی جایگاهی مبهم دارد. زیرا فاقد مؤلف انسانی است و در نتیجه نه قصدی برای انتقال معنا دارد و نه تجربهای زیسته که متن را حامل آن بدانیم. از نگاه کلاسیک، معنا بدون مؤلف محو میشود. اگر متن ایآی محصول پردازش دادهها است، پس بیشتر شبیه آیینهای است که زبان پیشین را منعکس میکند، نه خلاقیتی که از درون زندگی انسانی برخاسته باشد. از اینرو، در منطق هرمنوتیک کلاسیک، مسألهی «سرقت ادبی» دربارهی نوشتار ایآی اساسا منتفی است. سرقت ادبی زمانی معنا دارد که یک نویسندهی انسانی، متن یا اندیشهی دیگری را بهنام خود عرضه کند و بدینگونه قصدی در پسِ پنهانکاری و استتار وجود داشته باشد. چون ایآی فاقد قصد است، نوشتارش را نمیتوان سرقت دانست. به تعبیر دیگر، ایآی نه میدزدد و نه میآفریند. صرفا دادهها را بازچینش میکند. از دیدگاه کلاسیک، بنابراین، نوشتار ایآی خارج از دوگانهی «خلاقیت/سرقت» قرار دارد. این متون نه خلاق اند زیرا از زندگی انسانی و قصد مؤلفی برنخاستهاند، و نه دزدانهاند زیرا هیچ فاعل انسانی در پسِ آنها وجود ندارد که بخواهد پنهانکاری کند. آنها بیشتر شبیه بازتابی مکانیکی اند. همانند پژواکی که از دیوار کوه برمیگردد، بیآنکه کوه نیتی در تولید صدا داشته باشد.
اما با چرخش هایدگری و سپس گادامری در هرمنوتیک، موقعیت دگرگون شد. هایدگر فهم را نه بازسازی قصد مؤلف، بلکه شیوهای بنیادین از بودن-در-جهان دانست. گادامر نیز در «حقیقت و روش» استدلال کرد که فهم در واقع دیالوگی تاریخی میان خواننده و متن است. متنی که مستقل از قصد مؤلف میتواند در افقهای تازه معنا بیافریند. در این چشمانداز، «متن» پس از نگارش از مؤلف جدا میشود و در تاریخ تأویل مستقلانه ادامه مییابد. با این تغییر، نوشتار ایآی نیز واجد شأن تفسیر میشود. اگر معیار اصالت نه نیت مؤلف بلکه امکان فهم و گفتوگوی معنایی باشد، آنگاه متنی که ایآی تولید کرده نیز میتواند همانند هر متن دیگر محل گشودگی افقها باشد. در این چشمانداز، پرسش سرقت ادبی بهگونهای دیگر صورتبندی میشود: اگر هر متن پس از تولید مستقل از مؤلفش است، چه تفاوتی دارد که نویسندهی اولیه انسان باشد یا ماشین؟ از دید گادامری، آنچه اهمیت دارد «افقافکنی» و «آمیختن افقها» است. خواننده میتواند در مواجهه با متن ایآی به فهمی نو دست یابد و این خود رویدادی هرمنوتیکی است. دریدا نیز با ایدهی «مرگ مؤلف» و «تفاوت» رادیکالتر پیش میرود: معنا همواره در شبکهای از تفاوتها به تعویق میافتد و هر متن در بازی بیپایان نشانهها گرفتار است. از این منظر، متن ایآی هم همانند دیگر متون بخشی از این بازی است. هیچ امتیاز یا نقص انتولوژیک ندارد. به اینترتیب، هرمنوتیک مدرن حکم میدهد که نوشتار ایآی میتواند اصیل تلقی شود، اما این اصالت از جای دیگری میآید: نه از مؤلف که از «امکان تفسیرپذیری» متن.
مسألهی سرقت ادبی نیز در اینجا به سطحی نهادی و قراردادی فروکاسته میشود. دانشگاهها و نهادهای علمی برای تضمین عدالت آموزشی و تولید علمی قواعدی تعریف میکنند و براساس آنها ممکن است استفاده از متن ایآی را سرقت بنامند. اما این نامگذاری، از منظر هرمنوتیک مدرن، نه یک حکم فلسفی، بلکه تصمیم حقوقی و اجتماعی است. با توجه به دو رویکرد یادشده، میتوان نتایج زیر را برشمرد:
۱. در افق کلاسیک: نوشتار ایآی بیرون از منطق سرقت و خلاقیت قرار دارد. چون سرقت نیازمند فاعل انسانی و قصدی پنهان است و خلاقیت نیز از زندگی انسانی برمیخیزد. ایآی هیچیک را ندارد.
۲. در افق مدرن: نوشتار ایآی همانند هر متن دیگری قابلفهم و قابلتأویل است. اصالت آن نه در مؤلف که در بازی معنا است. بنابراین، پرسش سرقت ادبی در اینجا صرفا قراردادی است و به تصمیم نهادها بستگی دارد. این دو حکم نشان میدهند که پرسش از نوشتار ایآی تنها پرسشی تکنولوژیک یا اخلاقی نیست، بلکه افق فلسفی دارد. این پرسش ما را وامیدارد تا بار دیگر مفهومهایی چون «اثر»، «مؤلف»، «اصالت» و «مالکیت» را در پرتو تحولات تکنولوژیک بازاندیشی کنیم. هرمنوتیک کلاسیک و مدرن دربارهی نوشتارهای ایآی دو داوری بنیادا متفاوت عرضه میکنند. کلاسیک این متون را بیرون از منطق سرقت و خلاقیت مینهد. گویی پژواکهایی بیصدا از زندگی انسانی اند. مدرن اما آنها را متونی تمامعیار میبیند که میتوانند وارد بازی تأویل شوند، و تنها در سطح حقوقی است که میتوان سخن از سرقت به میان آورد.
از این منظر، نوشتارهای ایآی آزمونی اند برای هرمنوتیک معاصر: آزمونی که نشان میدهد مفهوم «اثر ادبی» و «اصالت» در دوران دیجیتال در حال دگرگونی اند. شاید بتوان گفت آنچه امروز دربارهی ایآی تجربه میکنیم، چیزی فراتر از یک چالش حقوقی یا آموزشی است. این تجربه، بازاندیشی عمیق در خود معنای «نوشتن» و «خواندن» است. همانگونه که هرمنوتیک از آغاز با پرسش فهم و تفسیر گره خورده بود، اکنون نیز باید با پدیدار نوشتارهای ماشینی دستوپنجه نرم کند. و این دستوپنجهزدن، خود، رویدادی هرمنوتیکی است.