close
Photo: Callum Darragh / Flickr

ابزار فشار طالبان بر جهان چیست؟

یادداشت روز

در روابط انسانی مفهومی هست به نام «وگرنه» یا «Or Else». در روابط بین‌المللی نیز این مفهوم پیوسته حضور دارد و از آن به‌عنوان یک ابزار استفاده می‌شود. صورت ساده‌ی کاربرد این مفهوم/ابزار این است:

الف را انجام بده، وگرنه…

ب را انجام نده، وگرنه…

آن «وگرنه» شامل اقدامات مجازات‌کننده یا پاداش‌های منفی‌ای می‌شود که یک گروه یا یک دولت در برابر دیگران می‌گذارد. گاهی این وگرنه‌ها خیلی صریح و مستقیم‌اند و گاهی به اشکال پیچیده‌تر و پوشیده‌تر اعمال می‌شوند. اما در هر دو حالت، به طرف مقابل فهمانده می‌شود که رفتارش پاداش منفی خواهد گرفت.

حال، آنچه در این میان به یک گروه یا حکومت موقعیت قوی و فرادست می‌بخشد این است که این گروه یا حکومت تعداد زیادی از این «وگرنه»ها را در اختیار داشته باشد و بتواند از آن‌ها به صورت موثر استفاده کند. این که اخیرا چهار کشور آلمان، کانادا، هالند و استرالیا به طالبان هشدار داده‌اند که در صورتی که تبعیض علیه زنان در افغانستان را متوقف نکنند، از طالبان به محکمه‌ی بین‌المللی لاهه شکایت خواهند کرد، نمونه‌ای از همین «وگرنه»هاست. طالبان می‌توانند شانه بالا بیندازند و بگویند این اقدامات تاثیری روی حکومت‌شان ندارد. اما حقیقت آن است که طالبان نمی‌توانند عضو جامعه‌ی جهانی شوند، در حالی که ضوابط رسمی پذیرفته‌شده‌ی همین جامعه‌ی جهانی در چارچوب سازمان ملل را قبول ندارند (مثلا همین کنوانسیون منع تمام اشکال تبعیض علیه زنان را). محکومیت در محکمه‌ی لاهه فقط یک محکومیت اخلاقی نیست و پیامدهای سنگینی برای طالبان خواهد داشت. بسیاری از کشورهای پیشرفته‌ی جهان صدها «وگرنه”»ی موثر از این دست در اختیار دارند که علیه کژروی‌های طالبان به کار ببرند. این وگرنه‌ها حتا اگر نظامی هم نباشند (چیزی که طالبان خود را در برابرش رویین‌تن می‌انگارند)، از مجاری سیاسی، حقوق بشری، اقتصادی و ارتباطی می‌توانند عرصه را بر طالبان تنگ کنند.

وگرنه‌های طالبان کدام‌هایند؟

آیا طالبان نیز می‌توانند در برابر جامعه‌ی جهانی از «وگرنه‌»های موثری استفاده کنند؟ پاسخ این سوال منفی است. چرا؟ برای این که طالبان نمی‌توانند کشورهای دیگر را تحریم اقتصادی کنند، از نظر نظامی مورد تهدید قرار دهند و به انزوای سیاسی بکشانند. طالبان هیچ ابزار فشار موثر اقتصادی، نظامی و سیاسی در اختیار ندارند که بتوانند دولت‌های دیگر را به تجدید محاسبه در نحوه‌ی تعامل خود با حکومت این گروه وادار کند. تنها ابزاری که طالبان در اختیار دارند این است:

«با ما راه بروید، وگرنه به گروه‌های تروریستی کمک خواهیم کرد که منافع شما را در منطقه و جهان آسیب بزنند.»

همین ابزار هم کارآ نیست، چون هزینه‌اش برای خود طالبان به مراتب بیشتر از هزینه‌اش برای دیگران است. کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده در پایتخت افغانستان نشان داد که کشورهای قدرتمند جهان اولا بیشتر از آنچه طالبان فکر می‌کنند بر وضعیت اشراف دارند و ثانیا محاسبات خود را بر اساس اطلاعات خود تنظیم می‌کنند نه از روی بیانیه‌های طالبان در انکار همکاری با تروریستان. پیوستن طالبان به جرگه‌ی حکومت‌های «ناراضی» از نظم موجود جهانی نیز حاصلی برای این گروه نخواهد داشت. طالبان می‌توانند روابط پنهان و آشکار ظاهرا محکمی با حکومت ایران و روسیه و چین برقرار کنند. ولی هیچ یک از این کشورها در جاهای حساس (وقتی پای منافع کلان‌شان در میان باشد) کنار طالبان نخواهد ایستاد. چین اگر ناگزیر شود میان آلمان و طالبان یکی را انتخاب کند، بعید است طالبان را انتخاب کند. روسیه اگر بنا شود با امریکا (دشمن خونی خود) یا طالبان همسو شود، با طالبان همسو نخواهد شد. ایران هم به یک چشمک طالبان را خواهد فروخت.

حقیقت آن است که نامشروع ماندن حکومت طالبان در داخل و خارج -برای مدتی طولانی- به یک بحران بزرگ برای طالبان و برای مردم افغانستان تبدیل خواهد شد (حتا اگر گروه‌های مسلح مخالف نتوانند در برابر این گروه کاری از پیش ببرند). آسیب این بحران را البته بیشتر مردمی خواهند دید که زیر فلسفه‌ی حکومت‌داری عقب‌مانده‌ی طالبان هر روز ناتوان‌تر می‌شوند. مسئول این نامشروع ماندن نه جامعه‌ی جهانی است و نه مردم افغانستان. این خود طالبان‌اند که با دستان خالی (خالی از هر وگرنه‌ی موثر) سعی دارند تمام مردم دنیا را وادار کنند که به فکر و فرهنگ و سیاست این گروه گردن نهند. قوی‌ترین دفاعی که از سیاست‌های خود می‌کنند (قوی به نظر خودشان) این است که ما در امور دیگران مداخله نمی‌کنیم و دیگران نیز در امور داخلی ما مداخله نکنند. نمی‌دانند که دیگران حتا اگر مداخله هم نکنند، همین که در ساحت اختیارات ملی و بین‌المللی خود عمل کنند، باز حکومت طالبان بدون بقیه‌ی جهان و بدون رضایت مردم افغانستان نهایتا به بن‌بست و فروپاشی خواهد رسید.