close
Photo: Mehr

مرزها و ذهن‌ها: پی‌آمدهای اجباری‌ساختن برگشت مهاجران افغانستانی به وطن

نویسنده: محمدطارق جامی‌الاحمدی

مقدمه

«از وقتی اعلام کرده‌اند که ما را اخراج می‌کنند، ما در تشویش دائم زندگی می‌کنیم.» این سخن یک پناه‌جوی افغانستانی و پدر دو دختر است که در پاکستان هر شب را با دلهره صبح می‌کند (۱). خانواده‌های مهاجر افغانستانی در کشورهای همسایه مانند پاکستان و ایران این‌روزها با کابوسی تازه دست‌وپنجه نرم می‌کنند: ترس از در زدن نیمه‌شب پولیس و اجبار به بازگشت به کشوری که سال‌ها است رنگ آرامش را ندیده‌ است، از جنگ‌های داخلی تا بلاهای طبیعی. براساس گزارش کمیشنری عالی سازمان ملل در امور پناهندگان (UNHCR)، تنها در ماه اپریل امسال بیش از ۲۸۰ هزار مهاجر از پاکستان و ایران تحت فشار یا به‌طور اجباری به افغانستان بازگردانده شده‌اند (۲). از آغاز سال ۲۰۲۵ تا کنون بیش از ۱٫۴ میلیون مهاجر به کشورشان برگشته‌اند که بسیاری از آنان داوطلبانه نبوده، بلکه از ترس اخراج اجباری تصمیم به بازگشت گرفته‌اند. این موج بی‌سابقه‌ی بازگشت‌ به‌گفته‌ی سازمان ملل، بخشی از یک «بحران پیچیده‌ی بشری» را رقم زده است (۳). مهاجرانی که سال‌ها پیش به‌خاطر جنگ، ناامنی، سرکوب و تهدیدهای جانی وطن خود را ترک کرده بودند(۴)، اکنون ناگزیر اند به خانه‌ای برگردند که همچنان با بی‌ثباتی و سرکوب سیستماتیک همراه است (۵). چنین بازگشت ناخواسته‌ای تنها عبور از یک مرز جغرافیایی نیست بلکه عبور از مرزهای تحمل روحی، اجتماعی و حتا قانونی است که پی‌آمدهای عمیقی بر ذهن‌ها، خانواده‌ها و صحنه‌ی سیاست می‌گذارد.

در این مقاله که با نگاهی انسانی و روان به رشته‌ی تحریر درآمده، پی‌آمدهای بازگشت اجباری پناه‌جویان افغانستانی را از سه دیدگاه بررسی می‌کنیم. نخست به تأثیرات روحی و روانی این بازگشت‌های ناخواسته بر افراد می‌پردازیم، سپس دست‌آوردها و دشواری‌های اجتماعی آن را بر خانواده‌ها و اجتماع واکاوی می‌کنیم و در نهایت ابعاد سیاسی ملی و بین‌المللی این پدیده را به بحث می‌گیریم. تلاش بر این است که با زبانی روان، واقعیت‌های تلخ اما انکارناپذیر این بحران به تصویر کشیده شود و راهکارهای ممکن به‌صورت بی‌طرفانه ارائه گردد.

بررسی روان‌شناختی بازگشت اجباری

بازگشت اجباری به وطن آن ‌هم در شرایط ناامن و بدون آمادگی، فشار شدیدی بر روان پناه‌جویان وارد می‌کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد مهاجران و پناه‌جویانی که با سختی‌ها و حوادث ناگوار مواجه بوده‌اند، نسبت به مردمان عادی بیشتر در معرض ابتلا به مشکلات روانی چون افسردگی، اضطراب، استرس پس از سانحه (PTSD) و حتا افکار خودکشی قرار دارند (۶). بی‌سرنوشتی و بلاتکلیفی طولانی‌مدت، تهدید به اخراج و بازگردانده‌شدن به محیط خطرناک، همگی از عواملی ‌اند که سلامت روان افراد را تضعیف می‌کند (۷). بسیاری از پناه‌جویان افغانستانی سال‌ها در تبعید زندگی کرده و با مشقت فراوان در کشورهای میزبان برای خود یک زندگی ناپایدار اما معنادار ساخته‌اند (۸). اکنون تصور کنید تمامی این دست‌آوردهای کوچک با یک تصمیم ناگهانی بر باد می‌رود و فرد خود را در سرزمینی می‌یابد که شاید حتا در کودکی آن را ترک کرده یا هرگز ندیده است. چنین فردی با شوک فرهنگی و روانی عمیقی روبه‌رو خواهد شد؛ به‌ویژه کودکان و نوجوانانی که در بیرون از افغانستان بزرگ شده‌اند و وطن پدری‌شان را سرزمینی ناآشنا و هولناک می‌پندارند (۹). احساساتی که بازگشت‌کنندگان گزارش می‌کنند، آمیزه‌ای است از اضطراب، ترس، افسردگی و خشم فروخورده. برای بسیاری، بازگشت اجباری به معنای پرتاب‌شدن از چاله به چاه است؛ «وقتی ما را اخراج می‌کنند، عملا ما را از یک وضعیت ناگوار به وضعیت ناگوار دیگری روان می‌کنند»- این توصیف یکی از کسانی است که به‌تازگی از پاکستان اخراج شده است (۱۰). سازمان داکتران بدون مرز گزارش می‌دهد که فضای وحشت و اضطراب تمام جامعه‌ی مهاجر افغانستانی در پاکستان را فرا گرفته است؛ خانواده‌ها شب‌ها با دلهره می‌خوابند و حتا کودکان دچار تراما (آسیب روانی) شده‌اند (۱۱). دلهره‌ی بازداشت و اخراج تا حدی است که بسیاری از مهاجران بیمار حتا از ترس دستگیری جرأت رفتن به شفاخانه را ندارند و درمان خود را رها می‌کنند (۱۲). این ترس دائمی می‌تواند به مرور زمان به اختلالات اضطرابی مزمن و افسردگی شدید منجر شود.

از سوی دیگر، تجربه‌ی تحقیر و خشونت در جریان اخراج نیز زخم‌های عمیقی بر روان بازگشت‌کنندگان برجا می‌گذارد. روایات متعددی از برخورد خشن پولیس در کشورهای میزبان منتشر شده است. به‌طور مثال، نورمحمد که پس از ۳۰ سال زندگی در ایران مجبور به بازگشت شده، می‌گوید در اردوگاه نه به آنان آب و غذا داده شد و نه حرمت انسانی‌شان حفظ گردید؛ «ما چهار روز در اردوگاه بودیم. حتا یک گیلاس آب هم به ما ندادند… وقتی آب خواستیم، گفتند باید پولش را بدهید» (۱۳). چنین برخوردهای تحقیر‌آمیز و سلب کرامت انسانی، احساس درماندگی و خشم را در وجود افراد زنده می‌کند و می‌تواند منجر به مشکلات جدی روانی مانند احساس بی‌ارزشی، ناامیدی عمیق و اختلال استرس پس از سانحه شود. گزارش شده است که این یأس و ناامیدی تا حدی بوده که مواردی از خودسوزی و خودکشی در میان پناه‌جویان افغانستانی در معرض اخراج، به‌ویژه در ایران و پاکستان رخ داده است (۱۴). این حوادث پراکنده و تصادفی نیستند بلکه پی‌آمد مستقیم سیاست‌هایی محسوب می‌شوند که عزت‌نفس و امید را از انسان‌های مهاجر سلب می‌کنند (۱۵).

به‌طور خلاصه، فشارهای روانی ناشی از بازگشت اجباری را می‌توان در چند بُعد دید) :ترس از آینده‌ی نامعلوم( این‌که فرد نمی‌داند پس از بازگشت چگونه زندگی خود را سر و سامان دهد، )اندوه ازدست‌دادن خانه‌ی دوم) کشور میزبان سال‌ها برای او مأمنی بوده و حالا آن را از دست داده است، )شوک رویارویی با شرایط دشوار وطن) ناامنی، محدودیت‌ها و خاطرات تلخ جنگ و )احساس تحقیر و قربانی‌شدن( در یک بازی سیاسی. این حالات روانی اگر به درستی مدیریت نشوند، به مشکلات جدی‌تری مثل افسردگی حاد، انزواطلبی، سوءمصرف مواد یا حتا تمایلات خودکشی می‌انجامند. بسیاری از بازگشت‌کنندگان نیازمند خدمات حمایت روانی و مشاوره هستند تا بتوانند با این تجربیات تلخ کنار بیایند، اما متأسفانه دسترسی به چنین خدماتی در داخل افغانستان بسیار محدود است (۱۶). به این ‌ترتیب، بحران مهاجرت اجباری نه‌تنها یک معضل سیاسی-اجتماعی بلکه یک بحران سلامت روان نیز هست که تبعات آن می‌تواند تا سال‌ها بر ذهن و زندگی افراد سایه بیفکند.

تحلیل جامعه‌شناختی؛ تأثیر بر خانواده‌ها و اجتماع

بازگشت اجباری هزاران خانواده‌ی مهاجر، صرفا جابه‌جایی افراد از کشوری به کشور دیگر نیست بلکه به منزله‌ی ازهم‌گسیختن بافت زندگی اجتماعی آنان و ایجاد تغییرات عمیق در ساختار خانواده و اجتماع میزبان و مقصد است. در سطح خرد، خانواده‌های بازگشت‌کننده با چالش‌های بسیاری روبه‌رو می‌شوند. اولین پی‌آمد، آواره‌شدن خانواده‌ها در وطن خودشان است. بسیاری از این خانواده‌ها پس از سال‌ها زندگی در پاکستان یا ایران، دیگر در افغانستان خانه و کاشانه‌ای ندارند. آنان به محض ورود ممکن است در کمپ‌های موقت مرزی اسکان یابند یا راهی شهرهای بزرگ شوند تا سرپناهی بیابند (۱۷). گزارش‌های میدانی حاکی است که هر روز صدها خانواده‌ی مهاجر از گذرگاه مرزی تورخم وارد ننگرهار می‌شوند؛ خسته، گرسنه و با کودکان گریان در آغوش، در حالی‌ که نمی‌دانند قدم بعدی زندگی‌شان در کجا گذاشته خواهد شد (۱۸). این خانواده‌ها تمام داروندارشان را در کشور میزبان جا گذاشته‌اند، چنان‌ که عزت‌الله ۴۵ ساله که در پاکستان به دنیا آمده و همان‌جا بزرگ شده، می‌گوید: «به ما گفتند فوری کشور را ترک کنید… تمام دارایی ما جا ماند و حالا هیچ چیز نداریم» (۱۹). او که با همسر و هفت فرزندش به افغانستان آمده، نه خانه‌ای در این‌جا دارد، نه فامیلی که کمک‌حال‌شان شود (۲۰). چنین وضعیتی برای اکثر بازگشت‌کنندگان مشترک است: بی‌خانمانی، بدهی، بیکاری و آینده‌ای نامعلوم.

در درون خانواده، نقش‌ها و روابط نیز دستخوش تنش می‌شود. پدری که در غربت با کارگری ساده معاش خانواده را تأمین می‌کرد، اکنون در کشوری قرار گرفته که میزان بیکاری و فقر در آن سرسام‌آور است (نیمی از جمعیت افغانستان برای بقای خود وابسته به کمک‌های بشردوستانه ‌اند) ( ۲۱). او شرمنده و نگران است که نتواند نان شب فرزندانش را فراهم کند. همان پدر با صدای بغض‌آلود می‌گوید: «فرزندان من به مراقبت نیاز دارند… خدا محافظ‌شان است اما من در این دنیا مسئولم. اگر نتوانم برای‌شان غذا و سرپناه فراهم کنم، بسیار بر من دردناک خواهد بود» (۲۲). نگرانی از آینده‌ی فرزندان دغدغه‌ی اصلی بسیاری از والدین بازگشت‌کننده است؛ آیا کودکان‌شان می‌توانند درس بخوانند؟ آیا زندگی بهتری نسبت به والدین‌شان خواهند داشت؟ این در حالی است که وضعیت آموزشی و رفاهی در افغانستان به‌ویژه برای دختران به‌شدت بحرانی است. مادران بازگشت‌کننده مثل اسما، زنی ۴۰ ساله که به پاکستان رفته بود و اکنون با دو دخترش به کشور برگشته، نگران ‌اند که دختران‌شان از تعلیم باز بمانند و آینده‌ای نداشته باشند (۲۳). اسما می‌گوید: «من نگرانم که مبادا فرزندانم از آموزش عقب بمانند» ( ۲۴). او خود آموزگار بود اما حالا نه شغلی دارد و نه حتا وسایل خانه؛ دوبار تمام زندگی‌اش را فروخته، یک بار در افغانستان و یک بار هنگام ترک پاکستان (۲۵). فشار روانی ناشی از تأمین معیشت و آینده‌ی فرزندان می‌تواند به تنش‌های خانوادگی، افسردگی والدین و حتا خشونت خانگی بینجامد.

از منظر اجتماعی کلان‌تر، موج بازگشت مهاجران تأثیرات محسوسی بر جوامع محلی در افغانستان برجا می‌گذارد. نخست آن‌که بسیاری از بازگشت‌کنندگان به مناطق شهری سرازیر می‌شوند، زیرا در ولایت‌های اصلی زندگی یا امنیت ندارند (۲۶). این اسکان در شهرها، آن‌هم در ابعاد وسیع، به‌گفته‌ی نهادهای بین‌المللی، می‌تواند فشار شدیدی بر خدمات و زیرساخت‌های شهری وارد کند و باعث ایجاد رقابت و تنش میان باشندگان قدیمی و تازه‌وارد شود (۲۷). گزارش‌ها نشان می‌دهد در سال‌های گذشته نیز بازگشت‌کنندگان در کابل، هرات، مزار شریف و دیگر شهرها با کمبود سرپناه، آب آشامیدنی، خدمات صحی و فرصت‌های شغلی روبه‌رو بوده‌اند و این وضعیت در جامعه‌ی میزبان بعضا به بروز شکایت‌ها و دلخوری‌ها انجامیده است (۲۸). برای مثال، یک باشنده‌ی قدیمی کابل ممکن است احساس کند بازگشت این همه مهاجر، فرصت‌های کار را کم‌تر و رقابت بر سر کمک‌های بشردوستانه را بیشتر می‌کند. هرچند بسیاری از شهروندان داخل کشور با درک رنج هموطنان برگشته‌ی‌شان به آنان همدردی می‌کنند، اما فقر گسترده و منابع محدود ممکن است بذر کدورت را نیز میان آنان بیفشاند. همچنین بازگشت‌کنندگان، به‌ویژه جوانانی که بیشتر عمرشان را بیرون سپری کرده‌اند، دچار گسست فرهنگی و اجتماعی با جامعه‌ی محل بازگشت هستند. جوانی که در کوچه‌های تهران بزرگ شده یا دختری که در مکتب‌های اسلام‌آباد درس خوانده، اکنون باید خود را با رسوم، زبان و فرهنگی وفق دهد که شاید برایش ناآشنا است. این مسأله می‌تواند حس بیگانگی و انزوا را در فرد ایجاد کند. نبود شبکه‌های حامی (فامیل گسترده یا دوستان) در داخل کشور مزید بر علت است تا فرد بازگشت‌کننده احساس کند در سرزمین پدری نیز همچون یک «مهاجر» است. بنابراین، حمایت اجتماعی از سوی جامعه‌ی محلی و نهادهای مدنی برای پیوند دوباره‌ی این افراد با اجتماع ضرورت حیاتی دارد (۲۹). در واقع، وجود شبکه‌های اجتماعی قوی می‌تواند ضربه‌ی بازگشت ناگهانی را تا حدی تلطیف کند و انزوا و استیصال را کاهش دهد (۳۰).

نکته‌ی مهم دیگر، وضعیت آسیب‌پذیر زنان و دختران در خانواده‌های بازگشت‌کننده است. در کشورهای میزبان، هرچند زندگی مهاجری دشوار بوده، اما بسیاری از زنان افغانستانی فرصت کار یا دست‌کم آزادی نسبی حرکت را داشتند. اکنون با بازگشت به افغانستان تحت حاکمیت طالبان، این زنان با محدودیت‌های شدیدی مواجه اند: حق کار در بیرون از منزل را ندارند، به تنهایی نمی‌توانند آزادانه رفت‌وآمد کنند و از بسیاری حقوق اولیه‌ی خود محروم شده‌اند (۳۱). قطع شدن نقش اقتصادی و اجتماعی زنان پی‌آمدهای ناگواری برای خانواده دارد؛ زیرا هم منبع درآمد خانواده محدودتر می‌شود و هم فشار روانی بر زنان افزایش می‌یابد (۳۲). مادران خانواده که تا دیروز در ایران یا پاکستان در بیرون از خانه کار می‌کردند، اکنون ناچار اند خانه‌نشین شوند. این وضعیت برای بسیاری از آنان احساس حبس و خفقان ایجاد کرده و ممکن است به مشکلاتی چون افسردگی یا نزاع‌های خانوادگی منجر شود. چنان ‌که در بخش روان‌شناختی اشاره شد، دختران جوان نیز رویاهای‌شان را بربادرفته می‌بینند و دچار افسردگی و اضطراب می‌شوند، زیرا دیگر حق تحصیل یا آینده‌ی روشنی در برابر خود نمی‌بینند.

از بعد اقتصادی-اجتماعی، بازگشت‌کنندگان غالبا در زمره قشرهای فقیر و کم‌سواد مهاجران بوده‌اند که پس‌انداز چندانی ندارند (۳۳). بسیاری مجبور شده‌اند برای سفرهای قاچاقی، دارایی ناچیز خود را خرج کنند یا به بدهی بیفتند (۳۴). به این ‌ترتیب به افغانستان که می‌رسند، دست خالی و مقروض هستند. یافته‌های یک ارزیابی میدانی در منطقه‌ی تورخم نشان داد که ۸۹ درصد خانواده‌های تازه‌وارد هیچ اطلاعی از خدمات یا کمک‌های در دسترس نداشتند و ۶۸ درصد آنان هیچ‌گونه کمکی دریافت نکرده‌اند (۳۵). همچنین ۸۴ درصد این خانواده‌ها گفتند که به غذا دسترسی ندارند و در یک‌سوم خانواده‌ها علایم سوءتغذیه کودکان مشاهده شده است (۳۶). این آمار تکان‌دهنده گواه آن است که بسیاری از بازگشت‌کنندگان، درست مانند آوارگان داخلی جنگ‌زده، محتاج کمک‌های فوری بشردوستانه برای بقا هستند. سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM) هشدار داده است که بدون حمایت فوری، سیستم‌های کمک‌رسان فعلی توان پاسخ‌گویی به این موج عظیم نیازمندان را ندارند و ممکن است فروریزند (۳۷). این سازمان تنها قادر است در حال حاضر به یک نفر از هر ده نفر بازگشت‌کننده کمک کند و این یعنی خیل عظیمی از مردم بیرون از چتر حمایت باقی می‌مانند (۳۸). در چنین شرایطی، نقش نهادهای امدادی و جامعه مدنی پررنگ‌تر می‌شود. سازمان‌های بین‌المللی مانند IOM در گذرگاه‌های مرزی مراکزی ایجاد کرده‌اند تا خدمات ابتدایی مانند غذا، سرپناه موقت، مراقبت‌های صحی، ترانسپورت و حمایت‌های روانی-اجتماعی را ارائه کنند (۳۹). برای مثال، کمیساریای عالی پناهندگان در مراکز مرزی برای هر خانواده کمک نقدی عاجل فراهم می‌کند (هرچند به‌دلیل کمبود بودجه این مبالغ کاهش یافته‌اند) ( ۴۰). کمیته نجات بین‌المللی (IRC) نیز تیم‌های سیار صحی و مشاوران روانی در گذرگاه تورخم مستقر کرده که تا کنون به هزاران نفر خدمات درمانی، تغذیه‌ای و حمایت روانی اجتماعی ارائه کرده‌اند (۴۱). اما این تلاش‌ها در برابر موج فزاینده‌ی نیازمندان کافی به نظر نمی‌رسد. همبستگی اجتماعی در داخل افغانستان نیز اهمیت زیادی دارد؛ مساجد، بزرگان محل و داوطلبان مردمی می‌توانند با جمع‌آوری کمک برای خانواده‌های بی‌بضاعت یا راه‌اندازی کارزارهای آگاهی‌دهی، از تنش‌های احتمالی جلوگیری کنند و به ادغام دوباره‌ی بازگشت‌کنندگان در جامعه یاری رسانند.

به‌طور کلی، پی‌آمدهای اجتماعی بازگشت اجباری پناه‌جویان افغانستانی را می‌توان چنین جمع‌بندی کرد: این پدیده خانواده‌ها را متزلزل، کودکان را محروم از آینده، زنان را منزوی و جامعه را با انبوهی از نیازهای عاجل مواجه می‌سازد. اگر تدابیر لازم اتخاذ نشود، فقر و بیکاری بازگشت‌کنندگان می‌تواند موج تازه‌ای از معضلات اجتماعی چون تکدی‌گری، کار کودکان و حتا گرایش به باندهای تبهکار را در پی داشته باشد. برعکس، اگر این انرژی و تجربه‌ی برگردانده‌شده به کشور درست مدیریت شود، مثلا از مهارت‌های تخنیکی مهاجران برگشته برای پروژه‌های عمرانی استفاده شود یا زمینه‌ی کار آنان در ولایات‌شان فراهم گردد، شاید بتواند به یک فرصت برای بازسازی جامعه بدل شود. در بخش بعدی خواهیم دید که چگونه این بازگشت‌های دسته‌جمعی با مسائل کلان سیاسی در افغانستان و منطقه پیوند خورده است.

پیوندهای سیاسی و بین‌المللی

بحران بازگشت اجباری مهاجران را نمی‌توان جدا از بافت سیاسی ملی و منطقه‌ای آن تحلیل کرد. در سطح ملی، سرازیرشدن صدها هزار نفر جمعیت اضافه به افغانستان، آن‌هم در شرایطی که کشور با مشکلات عظیم امنیتی، اقتصادی و حقوق‌ بشری دست‌به‌گریبان است، می‌تواند تبعات بی‌ثبات‌کننده‌ای داشته باشد. سازمان ملل متحد هشدار داده است که ورود بیش از یک‌ربع میلیون نفر در یک ماه، افغانستان را در معرض «بحران بشری عمیق‌تر» قرار می‌دهد (۴۲). این کشور طی دو سال اخیر به‌دلیل تحریم‌ها، قطع کمک‌های توسعه‌ای و خشک‌سالی در وضعیت اقتصادی وخیمی قرار دارد (۴۳). نظام بانکی فلج است، بیکاری گسترده و فقر فراگیر شده و براساس گزارش سازمان‌های بین‌المللی، افغانستان بار دیگر در صدر کشورهای دارای بدترین شاخص‌های توسعه‌ی انسانی قرار گرفته است (۴۴). در چنین شرایطی، بازگشت جمعی مهاجران مانند آن است که بحران موجود را چندبرابر تشدید کنیم. چنان‌ که یک سخن‌گوی (UNHCR) تأکید کرد، «وادار کردن یا تحت فشار قرار دادن افغان‌ها به بازگشت، پایدار نیست و می‌تواند منطقه را بی‌ثبات سازد» (۴۵). این بی‌ثباتی می‌تواند به شکل‌های مختلف بروز کند: از یک‌سو اگر دولت نتواند برای بازگشت‌کنندگان سرپناه و کار فراهم کند، نارضایتی میان مردم افزایش می‌یابد و از سوی دیگر، افزایش جمعیت بیکار و ناراضی در شهرها خطر امنیتی در بر دارد. تجربه نشان داده است که جوانان محروم و بیکار در محیط‌های ناآرام می‌توانند شکار گروه‌های افراطی یا جنایتکار شوند (۴۶). گزارش‌های نهادهای مدنی حاکی از آن است که در مناطق ناامن که حکومت کنترلی ندارد، جوانان بازگشت‌کننده (به‌ویژه آنانی که در پاکستان متولد شده و تعلق خاطری به افغانستان احساس نمی‌کنند) به‌دلیل انزوای اجتماعی و نبود فرصت‌های مشروع درآمد، ممکن است به آسانی جذب شبکه‌های تندرو یا سایر گروه‌های مسلح شوند (۴۷). این مسأله امنیت شکننده‌ی افغانستان را می‌تواند بیش از پیش در معرض تهدید قرار دهد.

از دید حکومت طالبان، بازگشت مهاجران هم فرصت است و هم چالش. از یک طرف، طالبان از زمان به قدرت رسیدن مجدد در آگست ۲۰۲۱، همواره شعار می‌دهند که امنیت در کشور تأمین شده و شهروندان افغانستان دیگر نیازی به فرار ندارند. آنان بازگشت هموطنان‌شان را دلیلی بر تأیید این ادعا می‌دانند. حتا برخی مقام‌های طالبان در مرزها به استقبال بازگشت‌کنندگان رفته و از آنان خواسته‌اند در بازسازی کشور سهیم شوند. برای مثال، در گذرگاه اسلام‌قلعه هرات، یکی از مسئولان اداره‌ی مهاجران طالبان وعده داده که برای بازگشت‌کنندگان زمینه‌ی کار فراهم خواهد شد و از جامعه خواسته است غمخواری نشان دهد (۴۸). اما در عمل، حکومت طالبان به‌دلیل انزوای بین‌المللی و کمبود منابع، قادر به تأمین شغل و خدمات اساسی برای موج عظیم برگشت‌کنندگان نیست (۴۹). علاوه بر آن، سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ی طالبان خصوصا در قبال زنان، خود مانعی بر سر راه مشارکت بخشی از این جمعیت در اقتصاد و جامعه است (۵۰). زنانی که برگشته‌اند نمی‌توانند به حرفه‌ی پیشین خود بازگردند، دختران بالاتر از صنف ششم اجازه‌ی مکتب رفتن ندارند، و سرمایه‌گذاران از ترس تحریم‌ها حاضر به ایجاد کار نیستند. نتیجه این‌که احتمالا بسیاری از این مردم به‌جای این‌که جذب جامعه شوند، تبدیل به قشر آسیب‌پذیر وابسته به کمک‌ها خواهند شد. افزایش تعداد محتاجان کمک در افغانستان فشار مضاعفی بر منابع ناچیز دولت و نهادهای امدادرسان وارد می‌کند و اگر جامعه‌ی جهانی دست یاری دراز نکند، یک فاجعه‌ی انسانی گسترده‌تر در راه خواهد بود (۵۱). در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای، موضوع بازگشت اجباری پناه‌جویان افغانستانی ابعاد سیاسی حساسی یافته است. تصمیم پاکستان در اکتبر ۲۰۲۳ برای اخراج تمامی «اتباع غیرقانونی»  که عمدتا مهاجران افغانستانی را هدف قرار داد بازتاب گسترده‌ای در جهان داشت (۵۲). پاکستان مدعی بود که حضور حدود چهار میلیون مهاجر افغانستانی (ثبت‌نام‌ناشده) تهدیدی برای امنیت آن کشور شده و در میان آنان «تروریست‌ها» پنهان شده‌اند (۵۳). این کشور که خود با بحران شدید اقتصادی روبه‌رو است، از یک‌سو به‌دنبال (مقصرنمایی) مشکلات داخلی در قالب مهاجران بود و از سوی دیگر می‌خواست بر طالبان افغانستان فشار آورد تا جلو فعالیت گروه‌های مسلح مخالف اسلام‌آباد (مانند تحریک طالبان پاکستان) را بگیرند (۵۴). هرچند پاکستان دلایل امنیتی و اقتصادی را مطرح کرد، اما شیوه اجرای این سیاست با نقض فاحش حقوق پناه‌جویان همراه شد. پولیس پاکستان متهم است که ضمن بازداشت‌های گروهی، اقدام به تخریب اسناد هویت مهاجران، مصادره دارایی‌ها، اخاذی رشوه و حتا آزارواذیت جنسی برخی زنان پناه‌جوی افغانستانی کرده است (۵۵). بسیاری از افرادی که اخراج می‌شوند، تمام عمر خود را در پاکستان گذرانده و هرگز افغانستان را ندیده‌اند (۵۶). کمیسیون مستقل حقوق بشر پاکستان و نهادهای بین‌المللی این رفتارها را محکوم کردند. به‌دنبال آن، موج انتقادهای جهانی علیه اسلام‌آباد برخاست: سازمان ملل، ایالات متحده و ده‌ها نهاد مدافع حقوق بشر از پاکستان خواستند به تعهدات خود پابند باشد (۵۷). پاکستان کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو درباره‌ی پناهندگان را امضا نکرده، اما اصل بنیادین حقوق بین‌الملل یعنی عدم اخراج اجباری (اصل عدم‌ تبعید یا عدم ‌عودت) همه‌ی دولت‌ها را ملزم می‌کند که هیچ‌کس را به مکانی که در آن با تهدید جانی یا آزادی مواجه است بازنگردانند (۵۸). شرایط کنونی افغانستان به وضوح مصداق چنین تهدیدهایی است و بازگرداندن اجباری پناه‌جویان افغانستانی نقض این اصل اساسی و سایر کنوانسیون‌های بشری محسوب می‌شود (۵۹). بااین‌حال، پاکستان اعلام کرده است که حدود یک میلیون افغانستانی فاقد مدرک را اخراج خواهد کرد، بی‌آن‌که به دلایل پناهندگی آنان توجهی شود (۶۰). ایران نیز در ماه‌های اخیر فشار بر مهاجران افغانستان را افزایش داده و به آنان ضرب‌الاجل داده است که خاک آن کشور را ترک کنند، وگرنه بازداشت و اخراج خواهند شد (۶۱). هر دوی این کشورها خود سال‌ها میزبان میلیون‌ها مهاجر بوده‌اند و اکنون با مشکلات داخلی (تحریم، تورم، بیکاری) روبه‌رو هستند که به تعبیر کارشناسان، موجب رشد احساسات ضدمهاجر در میان مردم و سخت‌ترشدن سیاست‌های دولتی شده است (۶۲). با این همه، شیوه برخورد خشن و عجولانه‌ی آن‌ها مورد انتقاد جامعه‌ی جهانی قرار گرفته است. حتا برخی نهادهای مدنی از «پاکسازی قومی نرم» در ایران سخن گفته‌اند که ساختار تبعیض‌آمیز علیه مهاجران افغانستانی را نشان می‌دهد (۶۳).

در آن‌سوی دنیا، در اروپا نیز زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که با گذشت چهار سال از حاکمیت طالبان، شاید وقت آن باشد که پناه‌جویان افغانستانی بازگشت داده شوند. هرچند پس از سقوط جمهوری افغانستان در ۲۰۲۱، بسیاری از کشورهای اروپایی روند اخراج پناهندگان افغانستان را متوقف کرده بودند، اما اخیرا به نظر می‌رسد برخی دولت‌های اروپایی به‌دلیل فشار افکار عمومی داخلی برای کاهش مهاجرت، به بازنگری در این سیاست پرداخته‌اند (۶۴). در بریتانیا، برخی چهره‌های حزب محافظه‌کار علنا گفته‌اند آماده‌اند با طالبان وارد گفت‌وگو شوند تا زمینه‌ی اخراج پناه‌جویان ردشده‌ی افغانستانی را فراهم کنند (۶۵). در آلمان نیز گزارش شده است که پس از ۲۰۲۱ چند پرواز چارتر حامل پناه‌جویان ردشده‌ی افغانستانی به کابل فرستاده شده است (۶۶). این اقدامات البته بسیار محدود بوده و با انتقاد تند مدافعان حقوق بشر مواجه شده است که وضعیت افغانستان را برای بازگشت امن مناسب نمی‌دانند. با این وجود، تغییر فضای سیاسی در غرب و عادی‌شدن تدریجی تعامل با طالبان (نمونه‌اش گشایش دفتر توسعه سویس در کابل) (۶۷) نگرانی مدافعان پناه‌جویان را برانگیخته است. آنان هشدار می‌دهند که هرگونه تلاش برای بازگرداندن اجباری پناه‌جویان افغانستان به معنای نادیده گرفتن واقعیت‌های میدانی (سرکوب سیستماتیک زنان، اعدام‌های خودسرانه، حضور گروه‌های تروریستی) و نقض تعهدات اخلاقی غرب نسبت به مردمی است که طی دودهه حضور ناتو در افغانستان، با آنان همکاری کرده یا از آشوب جنگ متأثر شده‌اند (۶۸).

از منظر روابط بین‌الملل، بحران مهاجران افغانستانی اکنون به یک موضوع چالش‌برانگیز میان افغانستان تحت حاکمیت طالبان و همسایگانش تبدیل شده است. دولت طالبان از یک‌سو مدعی است که اخراج مهاجران افغانستانی نقض حقوق‌شان است و خواهان رفتار بهتر با شهروندان خود شده؛ اما از سوی دیگر، خود طالبان متهم ‌اند با سیاست‌های سرکوبگرانه‌ی‌شان باعث فرار میلیون‌ها نفر شده‌اند. همسایگان افغانستان نیز با اتخاذ رویکردهای سخت‌گیرانه، سعی دارند طالبان را زیر فشار بگذارند یا مشکلات خود را کم کنند، غافل از این‌که این اقدامات تأثیرات فرامرزی دارد. کمیساریای عالی پناهندگان هشدار داده است که فشار بر پناه‌جویان افغانستانی نه‌تنها می‌تواند به بی‌ثباتی بیشتر منطقه منجر شود، بلکه موج جدیدی از مهاجرت به اروپا را نیز در پی خواهد داشت (۶۹). در واقع اگر افغانستان به حال خود رها شود و میلیون‌ها نفر بدون کمک در آن‌جا در میدان باقی بمانند، دور از انتظار نیست که در آینده‌ای نه چندان دور دوباره شاهد سرازیرشدن مهاجران از مسیرهای دشوار به‌سوی ایران، پاکستان و حتا ترکیه و اروپا باشیم. به عبارتی، اخراج امروز می‌تواند به مهاجرت غیرقانونی فردا منجر شود؛ چرخه‌ی معیوبی که تنها با رویکرد انسانی و همکاری بین‌المللی قابل شکستن است.

نتیجه‌گیری و پیشنهادها

بازگشت اجباری پناه‌جویان افغانستانی به کشورشان، آن‌گونه که دیدیم، پدیده‌ای چندوجهی و پیچیده است که هم بر روان و زندگی فردی تأثیرات عمیق بر جای می‌گذارد، هم خانواده و بافت اجتماعی را دستخوش دگرگونی و تنش می‌کند و هم معادلات سیاسی و تعهدات بین‌المللی را به چالش می‌کشد. در جمع‌بندی این بحث باید گفت که هیچ راه‌حل ساده‌ای برای این بحران وجود ندارد؛ اما رویکردهای انسانی‌تر و مدبرانه‌تری هست که می‌تواند درد و رنج ناشی از این پدیده را کاهش دهد و از تبعات وخیم‌تر آن جلوگیری کند.

نخست، کشورهای میزبان باید به تعهدات بشردوستانه و اخلاقی خود پابند بمانند. امنیت ملی و مشکلات اقتصادی نمی‌تواند توجیه‌گر اخراج دسته‌جمعی انسان‌های آسیب‌پذیر به کام خطر باشد. اصل (عدم اخراج اجباری (که سنگ بنای حقوق بین‌الملل پناهندگان است، باید محترم شمرده شود (۷۰). به‌جای اولتیماتوم‌های خشک و خشن، این کشورها می‌توانند با همکاری سازمان‌های بین‌المللی، روند بازگشت داوطلبانه، تدریجی و با عزت را در پیش گیرند. به‌عنوان پیشنهاد عملی، می‌توان مهلت‌های زمانی معقول همراه با اطلاع‌رسانی گسترده به مهاجران تعیین کرد تا کسانی که مایل به بازگشت‌ هستند خود را آماده کنند و آنانی که واقعا در خطر اند فرصت یابند به کشور ثالث منتقل شوند. همچنین ارائه‌ی اقامت موقت یا طرح‌های حمایتی ویژه برای اقشاری که بازگشت برای‌شان خطرآفرین است (مانند زنان فعال، خبرنگاران، اقلیت‌های مذهبی و…) ضرورتی انکارناپذیر است (۷۱). کشورهای غربی نیز می‌توانند با گشودن برنامه‌هایی مانند اسکان مجدد یا تمدید وضعیت‌های حمایتی مثل TPS در امریکا، سهم خود را در حفاظت از جان شهروندان در معرض خطر افغانستان ایفا کنند (۷۲).

دوم، حاکمان فعلی افغانستان و نهادهای امدادرسان باید برای توان‌بخشی و ادغام مجدد بازگشت‌کنندگان کار کنند. هرچند طالبان از سوی جامعه‌ی بین‌المللی به‌رسمیت شناخته نشده‌اند، اما واقعیت این است که این جمعیت انبوه به کشور تحت اداره‌ی آنان بازگشته‌اند و مقام‌های محلی این گروه نمی‌توانند نسبت به سرنوشت‌شان بی‌تفاوت باشند. تأمین زمین برای اسکان، توزیع عادلانه‌ی کمک‌های بشردوستانه، ایجاد فرصت‌های امرار معاش (مثلا از طریق طرح‌های «کار در مقابل پول» در پروژه‌های بازسازی محلی) و سرمایه‌گذاری در مناطق مهاجرپذیر از جمله اقداماتی است که می‌تواند از تبدیل‌شدن این موج بازگشت به یک فاجعه جلوگیری کند(۷۳).

حمایت‌های روانی و اجتماعی نیز نباید فراموش شود؛ ایجاد مراکز مشاوره در ولایاتی که شمار بازگشت‌کنندگان زیاد است، به کار گماردن مشاوران اجتماعی (با مشارکت خود بازگشت‌کنندگان آموزش‌دیده) و راه‌اندازی برنامه‌های آگاهی‌بخشی درباره‌ی حقوق و فرصت‌ها برای بازگشت‌کنندگان می‌تواند در التیام زخم‌های روحی و کاهش تنش‌های اجتماعی مؤثر باشد (۷۴). در این میان، توجه ویژه به زنان و کودکان واجب است. باید اطمینان حاصل شود که خانواده‌های بازگشت‌کننده به خدمات بهداشتی، آموزش و امنیت دسترسی دارند. نهادهای بین‌المللی اعلام کرده‌اند که به کمک‌های مالی بیشتری برای تداوم این خدمات نیاز است. مثلا، (UNHCR) تقاضای ۷۱ میلیون دالر کمک اضافی برای نُه ماه آینده جهت رسیدگی به نیازهای بازگشت‌کنندگان کرده است (۷۵). کشورهای کمک‌کننده و سازمان‌های جهانی باید این هشدار را جدی بگیرند و از اکنون سرمایه‌گذاری کنند تا از بحران بزرگ‌تری در آینده جلوگیری شود (۷۶).

سوم، جامعه‌ی جهانی و نهادهای بین‌المللی باید با یک صدا در برابر بدرفتاری با پناه‌جویان افغانستانی موضع بگیرند و دولت‌های خاطی را به تغییر رویه ترغیب یا وادار کنند. همان‌گونه که دیده‌ایم، اخراج اجباری مهاجران افغانستانی صرفا یک موضوع داخلی برای پاکستان یا ایران نیست بلکه آزمونی برای وجدان اخلاقی جهان شمرده می‌شود (۷۷). اگر امروز در برابر نقض حقوق پناه‌جویان سکوت شود، فردا اصول بشردوستانه‌ی بیشتری زیر پا گذاشته خواهد شد. سازمان‌های مدافع حقوق بشر پیشنهاد کرده‌اند که یک مکانیسم نظارتی بین‌المللی برای ثبت و پیگیری موارد اخراج اجباری و تخلفات مرتبط ایجاد شود و نتایج آن در مجامع جهانی مطرح گردد. فشار دیپلماتیک بر طالبان نیز لازم است تا شرایط داخلی کشور را به‌گونه‌ای اصلاح کند که شهروندانش ناچار به فرار یا هراس از بازگشت نباشند. البته این موضوع به وضعیت کلی حقوق ‌بشر در افغانستان گره خورده است که بحثی فراتر می‌طلبد.

در پایان، آنچه نباید فراموش کنیم کرامت انسانی و توانمندی‌های پناه‌جویان افغانستانی است. مهاجر افغانستانی صرفا یک قربانی جنگ و استبداد نیست؛ او حامل دانش، فرهنگ و مهارت‌هایی است که می‌تواند در صورت فراهم شدن زمینه‌ی مناسب، در هر کجا که باشد مفید واقع شود (۷۸). اخراج شتاب‌زده و خشن این انسان‌ها در واقع باختی برای همگان است: هم برای افغانستان که نیروهای انسانی خود را دل‌شکسته و ازدست‌رفته می‌بیند، هم برای جامعه‌ی میزبان که از برکت حضور آنان محروم می‌شود، و هم برای وجدان جهانی که چنین بی‌عدالتی‌ای را نظاره می‌کند. اکنون زمان آن رسیده که به‌جای سیاست‌های تنگ‌نظرانه و مقطعی، رویکرد انسان‌محور و آینده‌نگر اتخاذ شود. این رویکرد شامل توقف اخراج‌های دسته‌جمعی، ایجاد راه‌های قانونی و امن برای مهاجرت و پناهندگی، و سرمایه‌گذاری برای بازسازی افغانستان است تا دیگر هیچ دختر یا پسر افغانستانی مجبور نباشد به‌خاطر نجات جان یا کرامتش، ترک دیار کند. انتخاب با ما است: آیا جهان حرمت انسان رانده‌شده را پاس خواهد داشت، یا در حذف و خاموشی او شریک خواهد شد (۷۹)؟ پاسخی که امروز به این پرسش می‌دهیم، سرنوشت مرزها و ذهن‌های فردای ما را رقم خواهد زد.

English Sources:

منابع فارسی:

از اطلاعات روز حمایت کنید

در افغانستان، جایی‌ که آزادی‌ها سرکوب شده‌اند، اطلاعات روز به ایستادگی ادامه می‌دهد. ما مستقل هستیم و تنها برای مردم می‌نویسیم.مأموریت ما افشای فساد، بازتاب صدای سرکوب‌شدگان و تلاش برای آینده‌ای برابر و آزاد است.
حمایت شما ادامه این راه را ممکن می‌سازد. حتی کمک کوچک یا همرسانی این پیام، گامی در دفاع از حقیقت و آزادی است.در کنار حقیقت بایستید. از اطلاعات روز حمایت کنید.

Donate QR Code

برای حمایت سریع و راحت با گوشی همراه خود، کافی است این کد را اسکن کنید.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *