close

تب بالای سفر به کربلا در میان شیعیان افغانستان و ایده‌ی تمدن‌سازی رهبر ایران

تقی دایپولاد

Photo: Mehr

چهارده زن و سیزده مرد از روستای کوچک «سردِه» در نزدیکی مرکز ولسوالی دولت‌آباد ولایت بلخ، این روزها باروپندک شان را بسته‌اند که خود را به مراسم اربعین عاشورای حسینی در شهر کربلای عراق برسانند. این وضع نمونه‌ای از تب بالای سفر به کربلا و شرکت در مراسم پیاده‌روی اربعین عاشورای حسینی در میان شیعیان دوازده امامی افغانستان طی چند سال اخیر در چارچوب ایده‌ی تمدن‌سازی رهبر مذهبی ایران می‌باشد.

آمار دقیقی از شمار کسانی که برای شرکت در مراسم اربعین امسال می‌خواهند از افغانستان به کربلا بروند از سوی مقام‌های طالبان اعلام نشده است، اما یک مقام ایرانی در روز چهاردهم اسد اعلام کرده است که شمار افغانستانی‌های ثبت‌نام‌شده از داخل افغانستان برای مشارکت در مراسم اربعین و زیارت کربلا، به ۲۵ هزار نفر رسیده است. گرچه مقام دیگری چند روز بعد این شمار را حدود ۴۰ هزار نفر خوانده است. به‌گفته‌ی آن مقام ایرانی، ۲۰ هزار نفر هم از میان مهاجران افغانستانی مقیم شهر مشهد و نواحی اطراف آن برای این منظور ثبت‌نام کرده‌اند. از شمار افغانستانی‌های مقیم سایر شهرهای ایران راهی سفر اربعین آماری در دست نیست اما گمان می‌رود با توجه به میزان حضور آنان در این شهرها، کم‌تر از پنجاه هزار نفر نباشند. این بزرگ‌ترین سفر گروهی شیعیان افغانستان به یک کشور دیگر است که اگرچه ظاهرا به قصد گرفتن پاداش اخروی صورت می‌گیرد، اما جنبه‌های تفریحی پررنگی هم دارد. مردان و به‌خصوص زنانی که شدیدا احساس انزوا و محرومیت می‌کنند و بستر موجه مذهبی برای تفریح نمی‌یابند، رفتن به کربلا و تجربه‌ی دیدارها و مهمانی‌های متعدد را ابزار مناسبی برای رفع دیقیت خویش می‌بینند.

در فرهنگ سنتی مردم افغانستان، برگزاری و مشارکت در مهمانی، یکی از رایج‌ترین و لذت‌بخش‌ترین انواع تفریح به شمار می‌رود و کسانی که به این سفر زیارتی مبادرت می‌کنند، قاعدتا در مسیر چنین تجربه‌ای قرار می‌گیرند. کسانی که در سال‌های گذشته در مراسم راهپیمانی اربعین شرکت کرده‌اند، قصه‌های دلچسپی از پذیرایی و تسهیلات دولت ایران، و مهمانی‌های خودجوش عراقی‌ها روایت می‌کنند. این راهپیمایان همچنین از مهمانی‌هایی روایت می‌کنند که در راه برگشت از کربلا، در شهرهای مختلف ایران از سوی اقوام شان به افتخار آنان برگزار می‌شده است. به این‌ها اضافه کنید که در هنگام بازگشت به خانه چندین مهمانی دیگر شکل می‌گیرد؛ از مهمانی بزرگ خانواد‌ی کسی که تازه لقب کربلایی را دریافت کرده تا مهمانی‌های اقوام و خویشان نزدیک او.

سابقه‌ی سفر زیارتی به کربلا

اسناد چندانی در دست نیست که بیان کند رفتن به زیارت کربلا در میان شیعیان دوازده امامی افغانستان از چه زمانی رواج یافته است، اما نوشته‌هایی که به‌خصوص از زمان قتل‌عام آنان توسط عبدالرحمان‌خان، امیر بی‌رحم افغانستان در اواخر قرن نوزده میلادی در دسترس می‌باشد، گویای آن است که رفتن به کربلا و کربلایی‌شدن سنت رایج در میان آنان در این دوره بوده است. این سنت با وجود سرکوب‌های بعضا شدید در مسیر راه کمابیش ادامه یافت و هر ساله کاروان‌هایی از شیعیان افغانستان عازم زیارت کربلا می‌شدند که دست‌آورد عمده‌ی آن برای شخص سفرکرده، بهبود موقعیت اجتماعی، دریافت لقب کربلایی از سوی جامعه‌ی محلی و خشنودی از کسب شفاعت جهت تسهیل راهیابی به بهشت در پس مرگ بوده است. پدر خدابیامرز من یکی از آنان بود که در زمان سلطنت ظاهرشاه در قالب کاروانی، موفق به زیارت قبرهای امامان شیعه در کربلا و نجف گردید و از این‌که با لقب کربلایی خطاب می‌شد، راضی به نظر می‌رسید. روند چنین سفرهایی زمانی مختل و بعدها متوقف شد که حزب حاکم بعث عراق به رهبری احمد حسن البکر در اوایل دهه‌ی پنجاه شمسی در چارچوب سیاست پان عربیسم اقدام به اخراج شیعیان غیرعرب از عراق کرد.

تحت تأثیر این سیاست و همچنین رقابت‌های شدید دولت‌های ایران و عراق و به‌ویژه جنگ هشت‌ساله میان این دو دولت در دهه‌ی ۱۳۶۰ شمسی، شیعیان افغانستان امکانات سفر زیارتی به کربلا را از دست دادند. اما با سقوط رژیم بعثی به رهبری صدام حسین در بهار ۱۳۸۲ توسط ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده امریکا، و تغییر نظام حکمرانی در عراق، فضای بسته‌ی سیاسی و اجتماعی این کشور دگرگون شد و شیعیان غیرعراقی، از جمله شیعیان افغانستانی دوباره امکان این را پیدا کردند که عازم زیارت کربلا شوند. سفر زیارتی شیعیان افغانستانی به کربلا که در سال‌های نخست پس از سقوط صدام حسین به شکل پراکنده و بعضا به‌صورت قاچاقی انجام می‌گرفت، از سال ۱۳۸۶ حالت کاروانی پیدا کرد. اما قدرت‌یابی چشم‌گیر شیعیان در عراق، برای اقلیت سنی این کشور که برای دهه‌ها زمام امور را در دست داشتند، فوق‌العاده سخت تمام شد و مقاومت‌های خشن و پراکنده‌ی آنان در نهایت به شکل‌گیری گروه داعش انجامید. خشونت‌ها و کشتارهای این گروه، اگرچه اختلالاتی در روند ورود کاروان‌های زیارتی و پیاده‌روی‌های اربعین ایجاد کرد، اما نتوانست آن را متوقف کند.

دست‌به‌دست شدن قدرت از سنی‌ها به شیعیان در عراق در عین حالی که برای رژیم شیعی ایران فرصت‌هایی ایجاد کرد و باعث شد دامنه‌ی رزمایش سیاسی و فرهنگی خود را در خارج از قلمرو ایران وسیع‌تر کند، چالش‌زا هم بود. به‌طور سنتی در طول نزدیک به هزار سال گذشته شهر نجف عراق مرکز اصلی صدور فتوای مفتی‌های شیعیان و تدریس سطح عالی آموزش فقه جعفری بوده است. با قدرت‌یابی حزب بعث در عراق و سرکوب و انزوای مراجع صدور فتوا در نجف، شهر قم ایران به‌عنوان مقر اصلی این گونه مراجع مطرح شد. پس از سرنگونی رژیم شاهی و شکل‌گیری نظام اسلامی مبتنی بر فقه شیعی در ایران، رهبران رژیم جدید، روح‌الله خمینی و سپس علی خامنه‌ای کوشیدند با کنترل این مرجعیت در قم، اختیار و مهار شیعیان مذهبی را در اختیار خود داشته باشند. اما با سرنگونی حزب بعث در عراق و ظهور دوباره‌ی نجف به‌عنوان مرکز صدور فتوای قابل دسترس شیعیان جهان که از کنترل علی خامنه‌ای، رهبر مذهبی ایران خارج بود، او خود را به‌صورت جدی در ناگزیری تقسیم قدرت مرجعیت صدور فتوا دید؛ وضعیتی که برای اندیشه‌ی تمامیت‌خواهی او چالش‌آفرین بود. او که هزاران مداح را پرورش داده بود تا از جمله در مراسم عاشورا و به‌ویژه در شهرهای مذهبی ایران -و حتا بیرون از ایران و از جمله در افغانستان- نمایش‌های خیره‌کننده‌ای از آئین‌های عزاداری برگزار نمایند، متوجه شد که تجمعات عزاداری در شهرهای نجف و کربلا در انظار جهانی چشم‌گیرتر شده است بی‌آن‌که او نقش محوری در برگزاری آن داشته باشد. این بود که با بهره‌گیری از فضای حماسی ناشی از مبارزه‌ی جهانی با داعش در سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶، جنبه‌ی غیرعراقی پروژه‌ی راهپیمایی اربعین را فربه کرد و در این راستا تبلیغات وسیعی را با عنوان جهانی‌سازی راهپیمایی اربعین راه‌انداخت و بودجه‌های قابل توجهی را تخصیص داد تا چنین جلوه نماید که سررشته‌ی این کارنوال چند میلیونی در دستان او قرار دارد. تا جایی که به افغانستان مربوط می‌شود ویزای رایگان و آسان برای افغانستانی‌های مشتاق به مشارکت در اربعین را به نحو خیره‌کننده‌ای گسترش داد، مداحان و مبلغان عاشورا و اربعین را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم پشتیبانی کرد و برای نظم بخشیدن به کاروان‌های سفر زیارتی و سایر سهولت‌های این سفر با دولت‌مردان عراقی و طالبان، ارتباطات و نشست‌های هماهنگی روی دست گرفت.

یکی از این تسهیلات، تدارک پذیرایی گسترده در مرز اسلام‌قلعه-دوغارون بوده است. مثلا خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نوشت که هاشم زروندی، دستیار والی خراسان رضوی در امور حرکت‌های جهادی در سیزدهم اسد امسال در دومین نشست هماهنگی استقبال از زائران افغانستانی گفته که در مدت زمان حضور این زائران در دوغارون بیش از ۲۵۰ نفر در قالب ۲۵ گروه جهادی آماده شده‌اند که در بخش‌های فرهنگی، درمانی، اطعام و حمل‌ونقل به آنان خدمات ارائه دهند. او همچنین گفته که برای اسکان زائران افغانستانی در شهر مشهد ۱۶ تکیه‌خانه با ظرفیت اسکان موقت شبانه پنج هزار نفر در نظر گرفته شده است. دولت ایران همچنین در یک اقدام استثنایی، خودِ مهاجران افغانستانی را در امر تدارک این خدمات سهیم کرد و در این راستا کمیته هماهنگی تشکیل داد. همین خبرگزاری یک روز بعد گزارش داد که ابوذر محمدی، معاون کمیته مردمی اربعین مهاجرین ولایت خراسان رضوی در روز چهاردهم اسد هنگام بازدید از محل استقرار موکب‌های اربعین و استقبال از زائران افغانستانی کربلا در مرز دوغارون-اسلام‌قلعه در گفت‌وگو با این خبرگزاری گفته است که مهاجران افغانستانی خراسان رضوی برای پذیرایی از مشتاقان زیارت به کربلا و نجف ۱۱ موکب برپا کرده‌اند و از محل موکب شماره‌یک خود در گذرگاه رسمی دوغارون-اسلام‌قلعه تا موکب‌های برپاشده در عراق به زائران خدماتی همچون پذیرایی و اسکان ارائه می‌کنند. او با بیان این‌که امسال افزون بر ۲۵ هزار نفر از شهروندان افغانستان در کشور خود برای سفر به عراق ثبت‌نام کرده‌اند اضافه کرده که موکب‌های مهاجران افغانسانی مقیم ولایت خراسان رضوی از سال ۱۳۹۶ تا اکنون در مرز دوغارون-اسلام‌قلعه فعالیت دارند.

وضعیت در روستای سرِده

پس از سرنگونی «امارت» اول طالبان در سال ۱۳۸۰ و شکل‌گیری موجی از امید و هیجان در روستای سرده همچون بسیاری از روستاها و شهرهای افغانستان، میزان رجوع به آموزش ابتدایی و متوسطه به سرعت بالا رفت و در کم‌تر از یک‌دهه بعد نتایج آن در شمار داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها آشکار گردید. مثلا در سال ۱۳۸۸ از این روستا شش نفر به کانکور ورودی دانشگاه‌ها راه‌یافتند و شش سال بعد در اوج روند ورود به دانشگاه‌ها، چهارده نفر، به‌شمول هشت دختر از این روستا روانه‌ی دانشگاه‌ها شدند. یعنی در سالی که در عین حال موجی از مهاجرت جوانان به‌سوی اروپا در افغانستان شکل گرفت و تحت تأثیر آن در سال بعد (۱۳۹۵) شمار علاقه‌مندان ورود به دانشگاه کاهش یافت. در همین سال اولین چاه نیمه‌عمیق برای کشاورزی در این روستا کنده شد. در سال‌های بعد شمار بیشتری چاه نیمه‌عمیق بر سر زمین‌های کشاورزی کنده شد و جوانان کم‌تری علاقه‎مند ورود به سطح تحصیلات عالی شدند تا این‌که امسال در این روستایی که ۵۳ خانواده زندگی می‌کند، و ۵۰ چاه نیمه‌عمیق از بام تا شام از زیر زمین‌های کشاورزی آب بالا می‌کشند، هیچ جوانی وارد دانشگاه نشده است. در مقابل، مدرسه‌ی علوم دینی مجاور این روستا که علاوه بر ادبیات عرب، فقه جعفری آموزش می‌دهد، امسال پس از سال‌ها تعطیل با ده شاگرد دوباره فعال شده است.

چنان که در آغاز مقاله بیان شد، بیست‌وهفت زن و مرد از روستای کوچک «سردِه» این روزها باروپندک شان را بسته‌اند که خود را در اربعین عاشورای حسینی به شهر کربلا در عراق برسانند. این عدد نسبت به سیزده زن و مردی که سال گذشته از این روستا در پیاده روی اربعین در عراق شرکت کردند افزایش صددرصدی را نشان می‌دهد. یافته‌های جزئی‌تر از راهیان زیارت اربعین این روستا در امسال بیانگر آن است که هشتاد درصد آنان برای اولین‌بار است که به کربلا می‌روند و تقریبا تمامی‌شان اقاربی در ایران دارند که می‌خواهند به دیدار آنان نیز بروند. همچنین هشتاد درصد آنان از درَک کشاورزی و مالداری مخارج سفر شان را تأمین کرده‌اند، اما درحالی‌که زنان مخارج سفر شان، به‌شمول سوغات و مهمانی را بین ۲۰ تا ۴۵ هزار افغانی پیش‌بینی کرده‌اند، مردان این مخارج شان را ۳۰ تا ۶۰ هزار تخمین زده‌اند. مطابق این یافته‌ها که درج پرسش‌نامه شده است، درحالی‌که تمامی مردان، تشویق اعضای خانواده را باعث رفتن سفر به کربلا ذکر کرده‌اند، فقط نیمی از زنان چنین پاسخی داده‌اند. یک‌چهارم این زنان شنیدن قصه‌ی کسانی را که قبلا به زیارت رفته‌اند، عامل تصمیم شان به سفر به کربلا ذکر کرده‌اند. دوسوم پاسخ‌دهندگان گفته‌اند که این کار را صرفا برای ثواب اخروی انجام می‌دهند اما یک سوم آنان در کنار ثواب اخروی، تفریح و دیدن دوستان و اقارب شان در ایران را نیز بخشی از هدف سفرشان گفته‌اند. بیش از دوسوم این داوطلبان سفر زیارتی بالای پنجاه سال سن دارند و درحالی‌که عموم زنان داوطلب این سفر، بی‌سواد هستند، نیمی از مردان سواد -غالبا ابتدایی- دارند.

کاهش شدید داوطلبان آموزش دانشگاهی، و افزایش چشم‌گیر داوطلبان زیارت در روستای سرده، یک نمونه‌ی کوچک از تغییرات هشداردهنده در میان شیعیان افغانستان می‌باشد. تا چند سال پیش، بسیاری از پدر و مادرها برای فرزندان‌شان هزینه می‌کردند که دانشگاه بخوانند تا شغل مناسبی به‌دست آورند. حالا فرزندان دست‌به‌دست هم می‌دهند که پدر و مادرهای‌شان را به کربلا بفرستند -اگر که توانایی فرستادن به سفر حج را نداشته باشند- با این استدلال که می‌خواهند آرزوی آنان را برآورده کنند. به نظر می‌رسد که جدا از سیال‌داری‌ها و ارزان بودن مخارج سفر، کنارماندن از امر مشارکت در تعیین سرنوشت عمومی و شیوع ناامیدی نسبت به بهبود مزایای زندگی این جهانی، روی افزایش شمار علاقه‌مندان به زیارت کربلا تأثیر تعیین ‌ننده داشته است؛ واقعیت‌هایی که باعث شده خانواده‌ها از سرمایه‌گذاری روی کسب مهارت و دانش برای بهبود وضعیت زندگی دنیوی‌شان روی بگردانند و به سرمایه‌گذاری روی زندگی اخروی خویش روی بیاورند.

به‌عنوان مثال، در روستای کوچک سر آسیاب از همین ولسوالی دولت‌آباد بلخ مردی که سال پیش همراه همسرش به زیارت کربلا رفته بود، امسال هماهنگی سفر زیارتی ۱۵ نفر از زن و مرد روستای همجوارش را در یک کاروان زیارتی به عهده گرفته و می‌گوید قصد دارد سال آینده ۵۰ نفر را برای رفتن به زیارت کربلا هماهنگ نماید. از همین روستا زنی که دو پسر جوانش نزدیک به هشت سال پیش روانه‌ی اروپا شده و با حمایت مالی آن دو سال گذشته همراه پسر کوچک‌ترش روانه‌ی کربلا شده بود، امسال نیز قصد سفر زیارتی به کربلا دارد و می‌گوید که نیت کرده است که سه سال پیاپی به زیارت کربلا برود. به نظر می‌رسد که هزاران مداح و مبلغ و دعاگوی تلاش موفقی داشته‌اند که این تب زیارت در میان شیعیان دوازده امامی افغانستانی را بالا نگه دارند. ماه گذشته در مهمانی‌ای که به افتخار شش نوحاجی در خانه‌ی یکی از حاجیان باسابقه در شهر مزار شریف برگزار شد، در دعای اول و آخر مجلس، دو آرزو بیش از همه از خداوند متعال درخواست گردید؛ آرزوی توفیق زیارت خانه‌ی خدا و قبرهای امامان در کربلا و نجف برای کسانی که تاهنوز توفیق زیارت نداشته‌اند، و آرزوی توفیق زیارت دوباره‌ی خانه‌ی خدا و زیارت قبرهای امامان در کربلا و نجف برای کسانی که توفیق زیارت داشته‌اند.

شیعیان افغانستان که از تجربه‌ی نادیده‌گیری و تحقیر چه در کشور خود و چه به‌عنوان مهاجر در ایران در رنج هستند احساس می‌کنند که با برخورداری از اشکال متنوع پذیرایی در چوکات این برنامه‌ی زیارتی تبدیل به انسان‌های ارجمندی می‌شوند؛ به لحاظ مادی با انواع خوردنی‌های لذیذ و به لحاظ معنوی با خوش‌آمدگویی و ادای احترام و حتا مشارکت در برنامه‌های پذیرایی. اما این ارجمندی اغواکننده‌ی چند هفته‌ای، به رواج رویکردی در میان آنان انجامیده که عاقبت هشداردهنده‌ای دارد؛ رویگردانی از هزینه کردن روی آموزش عصری پس از یک خیز چند ساله برای کسب دانش و مهارت‌های امروزی و دستیابی به مشاغل فنی‌تر. اگرچه که ناامیدی گسترده و در پیش گرفتن راه‌های خروج از کشور برای رسیدن به زندگی بهتر عمدتا ناشی از تغییر نحوه‌ی حکمروایی در سپهر سیاسی افغانستان می‌باشد. در هر صورت سودمندی این سفر گله‌وار برای خیر عموم زیر سؤال می‌رود وقتی به نظر می‌رسد که بسیاری از این افراد و خانواده‌های غالبا فقیری که پول سفر زیارتی را به هزار زحمت و عرق‌ریزی به‌دست آورده‌اند، و حاضر نیستند بخشی از آن را جهت کار خیری حتا برای همسایه و هم‌کوچه‌ی فقیرترشان خرج کنند، آن را داوطلبانه به مراسمی اختصاص می‌دهند که در ابعاد جهانی از سوی رهبر مذهبی ایران مدیریت می‌گردد. کسی که با خرسندی از ظرفیت تمدن‌سازی راهپیمایی اربعین یاد می‌کند و می‌خواهد از این طریق به رقبایش در سطح منطقه و جهان شاخ‌وشانه بکشد. به عبارت دیگر، این کربلائیان بعضا ناخواسته ابزاری شده‌اند برای تلاش نسبتا موفق جمهوری اسلامی ایران جهت انباشت خیره‌کننده‌ی انسان در راهپیمایی اربعین و نمایش قدرت بسیج‌کننده‌اش.

گرچه به نظر می‌رسد که آغاز ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان در ایران، این برنامه‌ی بلندپروازانه و دست‌ودلبازانه‌ی رهبر ایران را تحت تأثیر قرار داده است. در روزهای اخیر هم‌زمان با اخطار فرمانده نیروی انتظامی ایران مبنی بر خروج افغانستانی‌های غیرمجاز تا اخیر سال ۱۴۰۳ از ایران، سفارت و قنسولگری‌های این کشور در افغانستان، شرایط سخت‌گیرانه‌ای برای اعطای مجوز سفر زیارتی از مسیر ایران به کربلا وضع کرده‌اند که شرط سفر زائران افغانستانی اربعین با اتوبوس‌های واجد شرایط برای ورود به ایران از مرز اسلام‌قلعه تا مرز عراق از جمله‌ی آن می‌باشد. شرایطی که احتمال ریزش شمار زائران را به‌وجود آورده و صدای اعتراض مدیران شرکت‌های زیارتی فعال در این زمینه را بلند کرده است.